تاریخ و سرآغازهای اندیشه در خراسان
به گزارش وبلاگ آپ، خبرنگاران/خراسان رضوی پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران گفت: خراسان بزرگ پیوند دهنده فلسفه یونان به فلسفه اسلام است.
سید محمود نجاتی حسینی در نشستی با عنوان تاریخ و سرآغازهای اندیشه در خراسان که در سالن روابط عمومی نمایشگاه بین المللی مشهد برگزار گردید، مطرح نمود: سرآغازها، یک اصطلاح بسیار مهم در تاریخ اندیشه است که برای اولین بار غربی ها از آن استفاده نموده اند. اولین کسی که از این واژه استفاده نموده است، هانس گئورگ گادامر آلمانی است. گادامر کهن فیلسوف بزرگ اروپایی و از جمله فیلسوفانی است که به دنبال گفت وگو و معناکاوی اندیشه ها در طول تاریخ است. کتاب آغاز فلسفه در یونان گادامر در رابطه با فلسفه یونان، کتاب ارزشمندی است که به فارسی نیز ترجمه شده است. آغاز فسلفه در یونان یعنی آغاز فلسفه در کل جهان، حتی در جهان اسلام. خراسان بزرگ نیز به نوعی پیوند دهنده فلسفه یونان به فلسفه اسلام است.
وی در خصوص ایده های اولیه خود برای پرداختن به این موضوع اظهار کرد: در این زمینه از گادامر الهام گرفتم و به نظرم رسید که چرا کاری که او در رابطه با یونان، به عنوان مهد فلسفه و علوم انسانی اروپایی و غربی نموده است در رابطه با بخش بزرگی از سرزمین و تمدن اسلام صورت نگیرد؟ و اگر قرار باشد که این کار صورت بگیرد چرا در خصوص خراسان که قلب تپنده و فرهنگی، ادبی، فقهی، فلسفی و عرفانی جهان اسلام و ایران اسلامی بوده است انجام نشود؟ بنابراین به این سمت رفتم که روی این سرآغازها کار کنم.
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران درخصوص یکی دیگر از این منابع بیان نمود: در تابستان، دانشجویان افغانی پوستری به من رساندند که مربوط به انجمن فلسفه طلاب افغانستانی خراسان بود. آن ها به دنبال نوشتن مجموعه مقالاتی راجع به فلسفه در خراسان بزرگ بودند و به همین منظور فراخوان داده بودند. این موضوع روی من تاثیر زیادی گذاشت و من به این فکر فرو رفتم که راجع به خراسان بزرگ و نه فقط در موضوع فلسفه؛ بلکه در خصوص اندیشه هم بنویسم.
به گزارش وبلاگ آپ، نجاتی حسینی گفت: سرآغازها، خاستگاه ها و نقطه های عزیمت فرهنگی هستند که منجر به شکل گیری اندیشه ها و جهت دادن به اندیشه های بعدی می شوند. بنابراین بسیار تاثیرگذار هستند. بسته به اینکه این سرآغازها چگونه آغاز شوند، چگونه تاثیر خود را بگذارند و چگونه به مبانی توجه نمایند، جهت گیری های بعدی نیز تحت تاثیر آن ها قرار خواهند گرفت.
تاریخ ابزاری در دست شناخت سرآغازهای اندیشه است
وی در خصوص استدلال خویش برای نگذاشتن عنوان تاریخ روی این موضوع مطرح نمود: تاریخ بسیار پر ارزش است، زیرا می توان از آن عبرت گرفت و درس هایی که دیگران خوب یا بد پس دادند را آموخت، تاریخ زندگی کردن فرهنگ ها و تمدن ها است و ما در آن شاهد سقوط و ظهور تمدن ها هستیم و... بنابراین تاریخ، علم تاریخ و فلسفه تاریخ بسیار ارزشمند است؛ اما برای بحث من زیاد کارساز نیست. زیرا تاریخ سیر تکوین را می گوید و ابزار سرآغازها است؛ اما سرآغازها فراتر از آن است و می خواهد ببیند مبانی نخستین چگونه شکل گرفتند و چرا شکل گرفتند و چگونه بر اندیشه های بعدی تاثیرگذار بودند. سرآغازها به ما می گویند که این اندیشه ها چه فرم هایی گرفتند و محتوای آن ها چه بوده است. تاریخ ابزاری در دست شناخت سرآغازهای اندیشه است؛ بنابراین در این خصوص برای ما کاربردی ندارد.
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران بیان نمود: کلمه اندیشه را در زندگی معمولی نیز به کار می بریم اما در معنای تخصصی متفاوت است. این جا نیز معنای تخصصی آن مد نظر است. اندیشه نوعی تامل دقیق، عمیق و فنی در خصوص ماهیت چیزها است، بنابراین نمی توان به هر حرف و عقیده ای، اندیشه گفت. عقیده یک نظر کلی است اما همین عقیده اگر تبدیل به تأمل دقیق، فنی و تکنیکال بشود اندیشه می شود.
نجاتی حسینی ادامه داد: در تاریخ فلسفه اولین کسی که به این موضوع پی برد که اندیشه بسیار بالا است و از هر عقیده و رأی و نظری برتر و متمایز است، افلاطون بود. استاد افلاطون، سقراط و شاگرد او، ارسطو است که این افراد سرآغازهای فلسفه در یونان هستند. بعد از 2هزار و 500 سال هر فردی بخواهد حرفی راجع به فلسفه بزند؛ حتی فیلسوفان مسلمان ناگزیر است که از کلاس درس سقراط ، افلاطون و ارسطو رد شود.
وی اضافه نمود: افلاطون معتقد است که باید بین هر باور، عقیده و رای با اندیشه تمایز قائل شد. افلاطون دو واژه یونانی تخصصی دوکسا و اپیستمه را به کار می برد که هم چنان در فلسفه به همین صورت تلفظ و نوشته می شود. افلاطون می گفت در زندگی روزمره اکثر انسان ها یک باور کلی به انسان، خدا، جهان، نسبت انسان با خدا، نسبت انسان با جهان، نسبت خدا با جهان و... دارند. این موارد دوکسا است، یعنی عقاید کلی است و امکان ورود خطا در آن ها بسیار بالااست اما در عین حال اقلیتی هستند که دوکساهای آن ها بسیار دقیق، فنی و تکنیکال است، از حقیقت برخوردار است و امکان خطا در آن ها بسیار کم است که این اپیستمه می شود. افلاطون می گفت فیلسوف باید با اپیستمه سر و کار داشته باشد. فیلسوفان غربی این اپیستمه را به دانش تبدیل کردند. می توان گفت اکثر فیلسوفان مهم، زمانی که دارند راجع به دانش صحبت می نمایند فکر می نمایند دارند راجع به اپیستمه صحبت می نمایند اما به نظر من این خطاست و بخش اعظم آن دوکسا است.
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران اظهار کرد: منظور من از اندیشه در خراسان بزرگ نیز اندیشه به معنای افلاطونی است، یعنی همان اندیشه های دقیق، فنی و تکنیکال که در خراسان بزرگ به عنوان قلب پویا و پایای جهان فرهنگی اسلام و ایران در سده های میانه و در قرون وسطا به مدت 500 سال از قرن چهارم ه.ق تا قرن دهم ه.ق یعنی بین قرن 10 میلادی تا قرن 14 میلادی در جهان اسلام فراوری شده است. اگر تاریخ ادبیات در ایران اثر ذبیح الله صفا را نگاه کنید پر از آدم هایی است که حرف زده اند و به عنوان اندیشمند مطرح شده اند؛ اما کمتر کسی است که طبق گفته های افلاطون اندیشه ورز باشد.
نجاتی حسینی مطرح نمود: خراسان بزرگ را به معنایی که مورخان و جغرافی دانان مسلمان و حتی خود جغرافی دانان یونانی در ایران باستان به کار می بردند مد نظر داریم، چون خراسان مانند ری، آذربایجان و... جزو ایالت های بزرگ امپراطوری عظیم ایران باستان در 2500 سال پیش بوده است. در قدیم به خراسان، بزرگ خور اسان می گفتند، یعنی سرزمینی که در آن خورشید آسان بیرون می آید.
وی ادامه داد: این خراسان بزرگ از نظر جغرافیایی از توس و نیشابور در ایران کنونی آغاز می شده و تا بلخ، مرو، سمرقند و هرات در آسیای میانه و افغانستان امروزی ادامه داشته است. بنابراین نیم بیشتر آسیای میانه به علاوه ایران و افغانستان جزو مرزهای سیاسی و فرهنگی خراسان بزرگ بوده است. امروزه نیز هرچند مرزبندی های سیاسی گذاشته شده، اما هنوز هم اندیشه ورزی خراسان بزرگ در تمام این کشورها است. چون خاستگاه بسیاری از کسانی که از آنان به عنوان اندیشه ورز خراسانی یاد می کنیم ایران است.
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران اظهار کرد: به دنبال شناخت اندیشه هایی هستیم که در این حدود جغرافیای بزرگ که نیمی از شرق امپراطوری باستان تا غرب امپراطوری ایران باستان را در دوران هخامنشیان، اشکانیان، سلوکیان، ساسانیان حتی دو قرن اول ورود اسلام به ایران را شامل می شود، هستند.
نجاتی حسینی در خصوص کاربرد تاریخ یا سرآغازهای اندیشه بیان نمود: پرداختن به این موضوع اهمیت دارد. به خاطر این که هم شکل گیری مبانی اندیشه ورزی نخستین را نشان می دهد و هم نشان می دهد چگونه نطفه تحولات و تغییراتی که امروزه شاهد آن هستیم در آن دوران بسته شده است.
وی در خصوص کاربرد شناخت سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ مطرح نمود: شناخت سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ به ما یاری می نماید که تحولات و وضعیتی را که در طول تاریخ جهان اسلام و ایران داشته است بفهمیم. برای فهم موقعیتی که ایران بعد و قبل اسلام داشته و موقعیت فرهنگی جهان اسلام در روزگار کنونی در حوزه های مهم اندیشه ورزی یعنی در حوزه فقه، فلسفه، کلام، الهیات و علم بسیار مهم است که این سرآغازها شناخته شود. علی رغم کارهای خوبی که در این زمینه اجرا شده اما هنوز این سرآغارها شناخته نشده است. امیدوارم با این طرح بحث و کوشش های من و دیگران بشود این تاریخ اندیشه را در خراسان بزرگ که مرکز فراوری این اندیشه است، روشن کرد. پرداختن به سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ به ما یاری می نماید که موقعیت کنونی جهان اسلام را از حیث اندیشه ورزی به وسیله کاویدن سرآغازها در خراسان بزرگ به دست آوریم.
پنج مقوله برای فهم سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران در خصوص این که در این موضوع روی چه چیزهایی باید تاکید کنیم، گفت: پرداختن به این نکته کار راحتی نیست، اما کوشش کردم چند مسئله را بیابم که در تاریخ سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ مسائل مهمی بودند و اکنون نیز مهم هستند. مقولاتی را سعی کردم استنباط کنم که با استفاده از آن ها می شود به فهم سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ پی برد. این مقولات پنج مسئله مهم هستند که هم چنان برای فقه، ادبیات، فلسفه، علم و عرفان یعنی کلیت جهان اندیشه ورزی در خراسان بزرگ مهم هستند.
به گزارش وبلاگ آپ، نجاتی حسینی ادامه داد: اولین مسئله وحی و عقل است. این موضوع، نسبت وحی و عقل، امکان تمایز عقل از وحی، امکان تعامل وحی و عقل، امکان استفاده وحی از عقل و امکان تضاد عقل با وحی است. در اندیشه ورزی خراسانیان بزرگ اولین مسئله این است که نسبت عقل و وحی را تعیین نمایند. وحی کجا ایستاده و عقل کجا ایستاده است؟ اگر تاریخ فلسفه و اسلام، کلام و الهیات را مرور کنیم، همواره میان عقل گرایان و وحی گرایان دعوا وجود داشته و هر دو مشرب سعی می کردند حرف خود را به کرسی بنشانند. این از مسائل مهمی است که باید ماهیتش در سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ کاویده شود.
وی بیان نمود: مسئله دوم نسبت بین علم و دین است. هنوز پس از گذشت 1500 سال از تمدن اسلامی بعضی با علم بر سر مهر نیستند، این افراد خود را اهل دیانت می دانند و فکر می نمایند که از منظر دیانت به علم خشونت می ورزند در حالی که بسیاری از متدینین از سر دیانت با علم در سر مهر هستند. به هر حال نوعی تباین بین علم و دین وجود دارد و نمی شود با ترمیم و رفوکاری و محافظه کاری گفت که این دو عین هم هستند. این نسبت در آثار اندیشه ورزان خراسان بزرگ بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران اضافه نمود: شاهنامه فردوسی در کنار ایلیاد و ادیسه هومر جزو متن های ثبت شده در میراث فرهنگی جهانی است. فردوسی که بسیار هوشمند است و بسیار در ساختن اندیشه در خراسان بزرگ و جهان اسلام موثر بوده است، چون پی می برد که نباید علم و دین و عقل و وحی را در برابر هم نهاد. این بیت معروف را می سراید که ترا دین و دانش رهاند درست/ در رستگاری ببایدت جست کنار هم نهادن دین و دانش، یعنی عقل و وحی و علم و دین یک چیز می گویند و این جزو عجایبی است که فقط در خراسان بزگ امکان فراوریش است. بعدها نیز ابن سینا که فرزند بزرگ اندیشه ورز خراسان بزرگ است، کوشش می نماید که عقل و وحی و علم و دین را در فلسفه اسلامی خود آشتی دهد.
نجاتی حسینی مطرح نمود: سومین مسئله که در سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ بسیار مهم است، بحث جهان و آخرت است که هم به علم هم به وحی و هم به عقل برمی شود. اگر جدولی ترسیم کنید که دوتایی باشد و در یک طرف وحی و در طرف دیگر عقل، در یک طرف آخرت و در طرف مقابل جهان، در یک طرف دین و در طرف دیگر علم را قرار دهید، باید آخرت را سمت دین و وحی قرار دهید اما در مقابل جهان، عقل و علم را بگذارید و این بسیار مهم است.
وی گفت: هنوز بسیاری از اندیشه ورزان فکر می نمایند که جهان و آخرت در برابر یکدیگرند. این موضوع برای اندیشه ورزان خراسان بزرگ و در سرآغازها مسئله بوده است و مجبور بودند با این مسئله بزرگ کلنجار بروند زیرا جهان به گونه ای نیست که بتوان آن را نفی کرد و آخرت نیز حقیقتی جاوید است که در کتاب مقدس آمده است. بنابراین یکی از دغدغه های این اندیشه ورزان این بوده است که چگونه جهان را تفسیر نمایند که در تقابل با آخرت نباشد و چگونه آخرت را تعبیر نمایند که به درد جهان بخورد؟ به نظر می رسد که فردوسی و مولانا در این کار مهارت داشته اند.
عقلانیت و معنویت هیچ یک به تنهایی کارساز نیستند
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران گفت: چهارمین مسئله که در سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ به نظر کلیدی است، مسئله عقلانیت و معنویت است. این موضوع نیز به نحوی شاید تعبیر دیگری از سه مسئله قبل است. در این جا نیز با دو پدیده مهم رو به رو هستیم. انسان هم باید از عقلانیت برخوردار باشد، هم باید از معنویت برخوردار باشد. عقلانیت بدون معنویت کارساز نیست و معنویتی که از جنبه های عقلانیت برخوردار نباشد نیز قطعاً به توسعه منجر نخواهد شد و بیشتر زهد، تصوف، درویشی گری و... است که در متون شیعی مذمت شده است. توصیه شده است که شخصاً اهل تزکیه، پارسایی و ورع باشید اما توصیه نشده که به مردم بی توجه باشید و کاری به ظلم و نابرابری نداشته باشید و تنها دعا یا نفرین کنید بلکه در اسلام باید اهل مجاهده بود و کوشش کرد که ظلم و بی عدالتی کم و نابود شود و عدالت احیا شود به ویژه در تفکر شیعی.
نجاتی حسینی اضافه نمود: امام محمد غزالی یک خراسانی بزرگ است که اهل توس است. امروزه توس یک قطعه جغرافیایی کوچک از خراسان است؛ اما از نظر فکری تمام خراسان بزرگ است. فردوسی، غزالی، خواجه نصیرالدین توسی و خواجه نظام الملک که از غول های اندیشه سازی در خراسان بزرگ هستند از اهالی توس هستند. راجع به معنویت و عقلانیت کسی بیشتر از غزالی تأمل ننموده است، هر چند که بنا به دلایلی با او بر سر مهر نیستند.
وی مطرح نمود: آخرین مسئله که در اندیشه ورزی خراسان بزرگ مهم بوده است و هم چنان در ادبیات، فقه، عرفان، کلام و الهیات مستتر است و پایش به علوم اجتماعی جدید نیز کشیده شده است، مسئله حریت و عبودیت است. این موضوع که بنده خدا تا کجا آزاد است و فرد آزاد تا کجا باید بندگی کند؟ آیا ما در امر جهان آزادیم یا امر وجودی؟ آیا ما آزادیم که بندگی آگاهانه داشته باشیم یا آزادیم که بندگی نکنیم؟
پژوهشگر علم و دین انجمن انسان شناسی ایران اظهار کرد: من تنها پیروز شده ام تاکنون نحوه ورود به شناخت سرآغازهای اندیشه در خراسان بزرگ را کشف کنم. پس از این کوشش می کنم که محتوای این موضوعات را بکاوم. یعنی هم من و هم سایر علاقه مندان باید مستقیم به آثاری که اندیشه ورزان خراسان بزرگ فراوری نموده اند مراجعه کنیم تا تعیین شود که راجع به این پنج مقوله چه گفته اند. علی رغم این که به بخش دوم ورود ننموده بودم، اما بهترین کار را این دیدم که در خراسان طرح مسئله کنم تا خراسانی هایی که اهل فلسفه، فقه، عرفان و ادبیات هستند به این بحث ورود پیدا نمایند، چون این موضوع کار یک نفر نیست بلکه یک کار جمعی است.
نجاتی حسینی بیان نمود: پیشنهادم به فرهنگ و ارشاد اسلامی این است که حتماً این خراسان شناسی و اندیشه سازی در خراسان بزرگ را به عنوان یک پروژه، رسالت و وظیفه تلقی نمایند و ما شاهد نشست هایی باشیم که صاحب نظران راجع به این موضوعات صحبت نمایند.
منبع: خبرگزاری ایسنا